۲۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امام مهدی» ثبت شده است

مهدویت یعنی چه؟ (امام زمان شناسی)





متن عکس ها در ادامه مطلب
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
رضا زاغری

آیات مربوط به امام زمان شماره 11

آیات مربوط به امام زمان(ع) در قرآن

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رضا زاغری

نسب امام زمان (عج)  (امام زمان شناسی)





متن عکس ها در ادامه مطلب

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رضا زاغری

وظایف منتظران شماره 1


کتاب“مِکیال المکارم”نوشتۀ آیت‌الله محمد تقی موسوی اصفهانی، یکی از کتاب‌های معتبر و باارزش در زمینۀ مهدویت است.این کتاب به سفارش حضرت مهدی(ارواحنا فداه) نوشته و نا‌م‌گذاری شده است.

۱تحصیل شناخت صفات و آداب و ویژگی‌های آن حضرت

۲ رعایت ادب نسبت به ایشان

۳ اظهار محبت نسبت به آن حضرت به طور خاص

۴ محبوب نمودن ایشان در میان مردم

۵ انتظار فرج و ظهور آن حضرت علیه السلام

۶ اظهار اشتیاق به دیدار آن بزرگوار

۷ ذکر مناقب و فضائل آن حضرت علیه السلام

۸ اندوهگین بودن مؤمن از فراق آن حضرت علیه السلام

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رضا زاغری

حدیث از امام مهدی علیه السلام


امام مهدى علیه السلام فرمودند: اگر طلب مغفرت و آمرزش بعضی شما ها برای همدیگر نبود
هرکس روی زمین بود هلاک میگردید
مگر آن شیعیان خاصی که گفتارشان با کردارشان یکی است.

مستدرک الوسائل ج5 ص247


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رضا زاغری

آقا کجایی؟؟؟


من گم شدم،پیدا ترین پیدا کجایی

ای معنیِ معنا ترین معنا کجایی

ای افتاب روشن شب های سردم

محبوب من،اقا ترین اقا کجایی

امروز محتاج توام قلبم گواه است

حالا بگو فردا ترین فردا کجایی

تنهایی ات را یادها از یاد بردند

اقای من،تنها ترین تنها کجایی

چشمان دایم ابری ات شرمنده ام کرد

از غصه ها،دریا ترین دریا کجایی

تو در فراق ما چه خون دل که خوردی

من غایبم،پیدا ترین پیدا کجایی

شاعر: حسن کردی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رضا زاغری

من از اشکی که میریزد ز چشم یار ، میترسم


یا صاحب الزمان... من از اشکی که میریزد ز چشم یار ، میترسم
از آن روزی که مولایم شود بیمار ، میترسم!

همه ماندیم در جهلی شبیه عهد دقیانوس
من از خوابیدنِ مهدی درون غار ، میترسم!

رها کن صحبت یعقوب و کوری و غمِ فرزند
من از گرداندن یوسف سر بازار ، میترسم!

همه گویند این جمعه بیا ، اما درنگی کن
از اینکه باز عاشورا شود تکرار ، میترسم!

سحر شد ، آمده خورشید اما آسمان ابریست
من از بی مهری این ابرهای تار ، میترسم!

تمام عمر خود را نوکر این خاندان خواندم
از آن روزی که این منصب کنم انکار ، میترسم!

طبیبم داده پیغامم ، بیا دارویت آماده است
از آن شرمی که دارم از رخ عطار ، میترسم!

شنیدم روز و شب از دیده ات خون جگر ریزد
من از بیماری آن دیدهء خونبار ، میترسم!

به وقت ترس و تنهایی، تو هستی تکیه گاه من
مرا تنها میان قبر خود نگذار ، میترسم!

دلت بشکسته از من ، لیکن ای دلدار رحمی کن
که از نفرین و از عاق پدر ، بسیار میترسم!

هزاران بار رفتم ، ولی شرمنده برگشتم
ز هجرانت نترسیدم ، ولی این بار میترسم!

دمی وصلم ، دمی فصلم ، دمی قبضم ، دمی بستم
من از بیچارگیِ آخرِ این کار ، میترسم! اللهّم عَجل لولیک الفرج


شاعر: مهدی بقایی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رضا زاغری